آیا کربلا صحرا بود یا جلگه؟ در تابستان بود یا پاییز؟
نوشتهاند:
کربلا صحرا نبود، جلگه بود هوا اونقدر هم گرم نبوده، حسین هم تشنه لب نبوده! دهم محرم (عاشورا) سال ۶۱ هجری قمری برابر با ۲۱ مهرماه سال ۵۹ هجری شمسی است / بله عاشورا در فصل پاییز بوده ! پس این جنگ در گرمای تابستون نبوده بلکه در اواخر مهرماه و در فصل پاییز بوده / کربلا صحرا نیست بلکه یک جلگهی حاصلخیز در کنار رود پر آب فرات است. در این جلگهی حاصلخیز بیش از شصت درصد مایحتاج کشاورزی مردم عراق تولید میشود. حالا صادرات عظیم خرمای عراق هم که مربوط به این منطقه است بماند. امام سوم شیعیان و لشگرش تشنه نبودهاند. اولاً در صورت نبود آب هم می توانستهاند ازشیر شترهایشان استفاده کنند؛ که خوردن این شیر در میان مردم عرب بسیار پرطرفدار است یا میتونستن توی اون چند روز که اونجا بودن چاه بکنن. جلگهی کنار رود هرجا بکنی چاه آب درمیاد. میگویند لشگر یزید آب را بر سپاه حسین بسته است! چگونه ممکن است کسی بتواند رودخانهی پر آب فرات را ببندد؟ رودخانهای که عرض آن در بعضی مناطق به چند صد متر میرسد!
پاسخهای ما:
در متن اشاره شده، آمده:
[امام] حسین تشنهلب نبوده! دهم عاشورای سال ۶۱ هجری قمری برابر با ۲۱ مهرماه سال ۵۹ هجری شمسی است. بله عاشورا در فصل پاییز بوده! پس این جنگ در گرمای تابستون نبوده بلکه در اواخر مهرماه و در فصل پاییز بوده.
همین بند، برای دریافتن میزان درک نویسندهی متن کافی است. او لابد هوای عراق را با آب و هوای محل سکونت خود مقایسه کرده است. سؤال سادهای از کسانی که در این سالها توفیق تشرف به عتبات عالیات را داشتهاند، به راحتی نشان میدهد که (اگر گزارش ارائه شده در تطبیق زمانی صحیح باشد) مهرماه هم در عراق، گرمای طاقتفرسایی دارد. همین چندروز قبل، در دوم مهرماه ۱۳۹۴ در منا، یکی از عوامل تشدید فاجعه و یکی از عوامل مؤثر در کشته شدن هزاران نفر، گرمای شدید هوا و عدم آبرسانی بوده است.
آیا میتوان صفحه کلید را در مقابل گذاشت و تحلیل تاریخی، جغرافیایی ... داد؟! در حالی که منطق تحلیل شخص، حادثهی ده روز قبل را که صدها و هزاران گزارش به صورت تصویری و یا از قول شاهدان عینی دارد؛ پوشش نمیدهد. لابد چنین تحلیلگری خواهد گفت حوادث اخیر منا هم دروغ است. مگر ممکن است در محلی که سازههای پیشرفته و وزارت حج و .... دارد در ضمن مناسک حج در جایی که وسایل آبرسانی و کولرهای گازی و ... وجود دارد و در روزگاری که بطریهای آب معدنی به وفور در دسترس است در محلی تحت کنترل، جماعتی از تشنگی فوت کنند؟ در واقع اینگونه سؤالات، تحلیل نیست؛ تخیل است.
البته متأسفانه تخیلاتی جهتدار. نوشته اند:
کربلا صحرا نیست بلکه یک جلگهی حاصلخیز در کنار رود پرآب فرات است.
باید گفت:
کربلا هر چه که هست، مانند «جلگهی مازندران» نیست که یک سمت آن دریا باشد و سمت دیگرجنگل! بسیاری از عزیزانی که این متن را خواهند خواند در سفرهای زیارتی به عراق، از جاده های مجاور دجله یا فرات عبور و ملاحظه کردهاند که یک سوی جاده، نزدیک به رودخانه، نخلستان است و سوی دیگر تا چشم کار می کند، بیابان.
مسئلهی مهم دیگر که در متن مورد نقد، نسبت به آن غفلت شده این است که امام حسین علیه السلام در بخشی از سرزمین کربلا، در محاصره بودهاند. به این عبارات از دانشمندان اهل سنت، توجه فرمایید:
فلما احیط بالحسین حین قتل، قال ما اسم هذا الارض؟ قالوا: ارض کربلاء» (کنزالعمال، متقی هندی، ج۱۳، ص۶۵۴ - المعجم الکبیر، طبرانی، ج۲۳، ص۲۸۹)
ملاحظه میشود که سخن از محاصرهی حضرت در کربلا است؛ چنان که مشهور نیز هست. نکتهی دیگر این که در سه روز منتهی به عاشورا، آب بر خیمههای حضرت بسته شد و طبعاً ذخیرهی آب به مرور کاهش یافت.
عجیب است که در آن متن نوشته شده:
میگویند لشگر یزید آب را بر سپاه حسین بسته است! چگونه ممکن است کسی بتواند رودخانهی پرآب فرات را ببندد؟
باید گفت:
واقعاً جای تأسف است. آیا معنای آببستن بر عدهای چند صد نفره، توسط لشکری چند ده هزار نفره، در جایی نزدیک فرات، بستن رودخانه است؟!! و هیچ گزینهی دیگری به ذهن نویسنده نرسیده است و نتیجه گرفتهاند: «امام سوم شیعیان و لشگرش تشنه نبودهاند»؛ که ملاحظه شد سخن بیدلیل و خامی است. و افزودهاند: «در صورت نبود آب هم میتوانسته اند ازشیر شترهایشان استفاده کنند.» میپرسیم: نویسنده بر اساس کدام محاسبات، دریافته شیر شترانی که طبعاً آنها هم از بستن آب بینصیب نبودند، میتوانسته کمبود آب را به کلی جبران کند؟ لابد بر اساس همان محاسباتی که امکان ندارد ده روز قبل، عدهای در منا از تشنگی جان سپرده باشند؟! زیرا به راحتی میتوانستند از چادرهای اطراف آب بگیرند.
اساساً کافی است برای دریافت کارایی تحلیل متن مورد بحث، ببینیم که چنین استدلالهایی، حتی در بررسی حادثهای نزدیک مانند فاجعهی منا، کارا نیست تا چه رسد به بررسی واقعهای در دور دست تاریخ که قطعاً ابعاد گزارش نشدهای هم دارد. دربارهی تلاشهای همه جانبه برای انکار مصائب کربلا از جمله عطش،
این نکته نیز جالب توجه است:
حکومتهای ضد شیعی در طول قرون متمادی که بر عراق و کل جهان اسلام مسلط بودند، بارها مرقد مطهر حضرت سید الشهداء علیه السلام را تخریب و زائران حضرت را دستگیر و شکنجه کردند ویا کشتند، اما به فکرشان نرسید ادعای همیشگی شیعیان در مواردی مانند: «بستن آب در کربلا توسط دستگاه خلافت» را انکار کنند، با آن که هم قدرت داشتند و هم قلم به مزدان فراوان. نه تنها آنان چنین ادعاهایی نکردند؛ بلکه تاریخ طبری سنی و دیگران نوشتند: «نامهاى از عبید اللَّه بن زیاد براى عمر بن سعد آمد که متنش چنین بود:
امّا بعد، میان حسین و یارانش و آب، مانع شو و قطره اى از آن را نچشند .... عمر بن سعد، عمرو بن حَجّاج را با پانصد سوار روانه کرد و بر شریعهی (آبْراهِ) فرات فرود آمدند تا میان [امام] حسین [علیه السلام] و یارانش و آب، مانع شوند و نگذارند قطرهاى از آن را بنوشند. این، سه روز پیش از شهادت [امام] حسین [علیه السلام] بود. عبد اللَّه بن ابى حُصَین اَزْدى بَجَلى با [امام] حسین [علیه السلام] روبرو شد و گفت: اى حسین! ... به خدا سوگند قطرهاى از آب را نمیچشى تا تشنه بمیری. (تاریخ طبرى : ج ۵ ص ۴۱۲. أنساب الأشراف : ج ۳ ص ۳۸۹)
حالا پس از قرنها، امروز مدعیان بینام و نشان، در گوشه و کنار فضای بیدر و پیکر مجازی، چنین ادعاهایی میکنند؛ آن هم بیسند و مدرک؟
منبع: دین نوشت